الهام یوسفی | شهرآرانیوز - تا به حال فیلمهایی دیدهایم با این سوژه تکراری که ماشین یا ابزاری آدمها را از زمانی به زمان دیگری میبرد. گرچه این سوژه تکراری است، چندان دور از دسترس نیست. خوب که دقت کنید، این ابزار مدتهاست در اختیار بشر قرار گرفته است! تعجب میکنید؟! در حقیقت، ادبیات و داستانهای خوب همیشه ابزار قدرتمندی برای سفر در زمان و مکان بودهاند. شما با خواندن رمان «بینوایان»، تجربهای از زندگی در فرانسه قرن ۱۹ را کسب خواهید کرد یا «جنگ و صلح» شما را به روسیه قرون گذشته میبرد. این در حالی است که در واقعیت، هیچ تور مسافرتی گرانقیمت نمیتواند چنین کاری بکند!
داستان «شنل پاره» نیز ماشین زمانی است که مخاطب خود را به حاشیه شهر پترزبورگ و پاریس نیمه اول قرن بیستم میبرد و او را در تجربهای از زیستن با خانوادهای کوچک که در حومه شهر زندگی میکنند در میدان بستهای از اندوه و رنج شریک میکند. داستان تقریبا شخصیتهای اندکی دارد و این برای مخاطبی که در داستانهای پرازدحام آدمها ممکن است گیج و منگ شود، شرایط مناسبی را برای برقراری ارتباط بیشتر با داستان فراهم میکند. داستان روایتی از دلبستگی و علاقه دختری به نام ساشا (که راوی داستان است) به خواهر بزرگترش است، ولی در حقیقت، داستان تنهایی تاریک و دردناک آدمهایی است که گناهانشان نیز معصومانه و ترحمبرانگیز است. آدمهایی که خود را در تغییر دادن شرایطشان ناتوان میبینند و از این رو، ناامیدی بر زندگیشان سایه افکنده است. ساشا قصهای را روایت میکند که میتوانید آن را هم اندوهگین بدانید و هم شاید عبرتآموز.
این کتاب کوچک جمعوجور و خوشخوان را میتوان به هر کسی که در ابتدای راه داستانخوانی است معرفی کرد.
درباره نویسنده اثر هم بدانید که «نینا بربروا»، نویسنده روس کتاب، زندگی پرماجرایی داشته، دختری از مادری روس و پدری ارمنی که به قول خودش تا آن زمان فقر را از خلال کتابها میشناخته و هیچ رابطه نزدیکی با زندگی فقیرانه نداشته است. خواندن زندگینامه او در مقدمه کتاب به فهم داستان نیز کمک میکند. استثنائا میتوانید مقدمه کوتاه این کتاب را پیش از خواندن داستان بخوانید بیآنکه بترسید داستان را لو دهد!